کوثر



بسم الله الرحمن الرحیم

مشهور است بین مردم و تقریبا همه مان تجربه اش کرده ایم که وسط نماز، گمشده ها و کارهای فراموش شده، یادمان می آید!

عجیب است که در آن فضا تمرکز دقیقا به چیزهایی که ربطی به آن برنامه ندارد، جلب میشوند.

دلیل این اتفاق این است که اصولا ساختار نماز، ساختار "ایجاد تمرکز" است. این خاصیت بی بدیل نماز است. شبیه حصن یا قلعه میماند، واردش که میشوید، احاطه ای از تمرکز شما را فرامیگیرد.

اما چرا تمرکز به مسائل پراکنده و روزمره؟

ساختار نماز که برپا میشود(همان تکبیر و اقامه)، تمرکز در وجود انسان برپا میشود، اما اینکه جهت آن تمرکز کجا باشد ربط به "عادات" فکری ما دارد.

کسی که در روز دائما درگیر روزمره و چالشهایش است، جهت تمرکزش در نماز همان جا میرود.

و کسی که در روز تمرکزش بر وجه باقی هر رخداد و پدیده است و در آنها به دنبال حقیقتی میگردد تا در وقایع و متغیرهای عالم غرق و مدفون نشود، در غیر حالت نماز هم، در زمره "مصلین" و اقامه کنندگان است.

و چنین فردی در نماز، آن وجه باقی را می جوید و خواهد یافت.

رَبِّ اجْعَلْنی‏ مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ (ابراهیم، 40). الهی آمین.

«إِنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ. به راستی که تمام اعمالت تابع نمازت می باشد.» (نهج البلاغه، ص 383)



 بسم الله الرحمن الرحیم


 انتخاب سوره و درس 1: شروع مغرب. اگر به همان نسبت که نماز مغرب و نافله اش طول میکشد، طولش بدهی، میتوانی به سلامت از آن بگذری. خواندن نماز غفیله در این بازه، برای رفع غفلتهایی که کار را طول میدهد و ول میشود، بسیار موثر است. اگر از این مرحله نگذری، به مرحله عشا وارد میشوی بدون اینکه مغرب را خوانده باشی و ممکن است هر دو قضا شوند. از عوارض ماندن در این مرحله، کسالت است.

 درس 2 (اوامر و نواهی): شروع عشاء، تاریکی و ظلمات. شروع دوره خفتگی. با فهم اینکه چه باید بکنم یا نباید بکنم. پایبندی به بایدها و نبایدهای الهی کمک به گذر از این دوره میکند.

  درس 3 و 4 (اسماء الهی و جریان شناسی): فرو رفتن در تاریکیهای عشاء. یک عشای طولانی اگر در ابهامات درسها بمانی. شناخت اسمای خدا و مدد از آنها از یک سو و رویت جریانهای حق و باطل در جامعه و اطراف فرد را سوق میدهد تا از این مرحله بگذرد. همچنین نافله نماز شب کمک به رفتن از این مرحله میکند.

  درس 5 (رسول شناسی): طلوع صبح با رویت رسول سوره. شروع امید، روشنایی و حرکت سریع.

  درس 6 (تحلیل آیات مشکل): زمان ظهر، خورشید در بالاترین مکان آسمان. زمان تکمیل همه فهم های قبلی و ترمیم آنها.

  درس 7 (ادعیه و روایات): زمان عصر، پایان کار برای شروع کارهای دیگر. وقت گرفتن مزد که رضایت است. وقت راضی و مرضی شدن. وقت فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب.



بسم الله الرحمن الرحیم

 

 معنادهی اعداد رکعات به جایگاه و کارکرد هر نماز

یکی از مولفه‌های تمایزدهنده نمازهای یومیه، تفاوت آن‌ها در تعداد رکعات است.

به طور کلی اعداد زوج، خاصیت تثیبت‌کنندگی و اعداد فرد خاصیت ارتقادهندگی به رتبه بالاتر را دارند.

در دستگاه برنامه‌ریزی بر مبنای اوقات پنجگانه، سیر از وقت مغرب شروع شده و به وقت عصر خاتمه می‌یابد که با پایان عصر یک روز، غروب ظاهر شده و به مغرب روز دیگر وارد می‌شویم.

در این سیر، شروع با نماز مغرب به تعداد سه رکعت است. یعنی شروع چرخه، درصدد ارتقا انسان به رتبه‌ای بالاتر و ورود به چرخه‌ای تازه می‌باشد. مغرب خود یک دوره گذر کوتاه است که بالافاصله به وقت عشاء می‌پیوندد. با این توجیه مشخص می‌شود چرا تنها نماز با رکعات فرد، نماز مغرب است.

نماز عشاء با تعداد چهار رکعت به انسان س در این وضعیت را افاضه می‌کند تا در یک سیر شبانه طولانی بتواند محمل دریافت الهامات الهی باشد.

هنگامه صبح، بعد از مغرب، کوتاهترین وقت را به خود اختصاص می‌دهد. در این هنگامه انسان باید بتواند با تثیبت شدن توسط نمازی دو رکعتی، آماده‌سازی جهت اقدامات روزانه را پیدا کند.

هنگامه ظهر و عصر نیز مانند عشاء طولانی‌ترین ساعات شبانه‌روز را به خود اختصاص می‌دهند که استمرار در عمل و به نتیجه رسیدن آن، نیازمند به تثبیتی محکم با چهار رکعت نماز برای هر کدام می‌باشد.

 

  معنادهی نوافل به جایگاه و کارکرد اوقات پنجگانه نماز

نوافل، نمازهایی هستند که قبل یا بعد از فریضه می‌توانند خوانده شوند و رکعات 17گانه فرائض را به 51 رکعت در طول شبانه‌روز توسعه می‌دهند که مداومت بر این عمل طبق روایات، از ویژگی‌های شیعیان مومن است.

حضرت رسول(ص) بر خواندن نوافل مداومت داشتند و این نمازها برای ایشان و معصومین(ع) جزو فرائض حساب می‌شده است و باتوجه به روایات، از باب اختیار و رفع تکلف بر امت پیامبر(ص) واجب نشده است. گویی هرکس بخواهد پیرو رسول و امام باشد، بر این مداومت با آن‌ها به شباهت می‌رسد و اینگونه خود را در طول شبانه‌روز به مقام حفظ نماز و دائم‌الصلاه بودن می‌تواند برساند.

در هنگامه مغرب، پس از نماز مغرب، چهار رکعت نافله مستحب است. فرد پس از ارتقا و ورود به چرخه یک شبانه‌روز جدید با نمازی سه رکعتی، به وسیله نافله‌ای با رکعات زوج، در این وضعیت استقرار می‌یابد.

در هنگامه عشاء و پس از فریضه آن، دو رکعت نافله نشسته مستحب است. جذابیت این نافله در این است که اولا باید حتما نشسته خوانده شود و دوما چون ایستاده نیست، هر دو رکعت آن به حساب یک رکعت گذاشته می‌شود. گویی انسان در بهت و ظلمات شروع یک شب، نیازمند وضعیتی است که هم نماز بخواند، هم تحرک زیادی نداشته باشد(چون حرکت در شب سخت و نیازمند احتیاط است) و هم این نماز کنایه‌ای از تثیبت و ارتقاء به طور همزمان را دارد(دو رکعت به حساب یک رکعت).

در ادامه وضعیت عشاء با فرارسیدن نیمه شب تا رسیدن به فجر صادق، نوافل شب مستحب‌اند، که اصل آن بر یک نماز دو تکه‌ای دو رکعتی و یک رکعتی با عناوین نمازهای شفع و وتر، و هشت رکعت نافله نماز شب هستند. این هشت رکعت، در واقع نافله در نافله‌اند! با خواندن نوافل هشتگانه و نماز شفع، گویی انسان از خدا طلب استفاده بهینه از حظّ شبانه را کرده و با خواندن نماز وتر و مناجاتهایش در قنوت آن، می‌خواهد تا شب به پایان برسد و طلوع را ببیند.

شاید از همین روست که منتظران قائم(عج) حافظان این موقعیت از نمازند؛ «أین الشموس الطالعه .».

وضعیت صبح، پر رخدادترین موقعیت شبانه‌روز در کوتاه‌ترین زمان ممکن است. ابتدا فجر کاذب در افق، نمایان می‌شود. امید فرارسیدن روز برانگیخته می‌شود. کمی بعد فجر صادق در افق، ظاهر می‌شود و مومن به نافله و نماز صبح می‌ایستد. دو رکعت نماز نافله قبل از فریضه صبح، انسان را در وضعیت شروع به اقدام عملیات‌های روزانه تثیبت کرده و یک مقدمه و آماده‌سازی‌ برای هنگامه‌ای است که خود آماده‌سازی بقیه طول روز است.

در بین الطلوعین(از طلوع فجر تا طلوع شمس) فلق در آسمان نمایان می‌شود. این زمان که به سپیده‌دم معروف است، آسمانی سفید را دارد که هرچند هنوز طلوع آفتاب اتفاق نیفتاده(حدودا نیم ساعت تا قضاء شدن نماز صبح) اما دیگر تاریکی فجر رخت بربسته، و امید روشنایی روز به عینیت رسیده است.

پس از طلوع آفتاب، وضعیت ضحی وجود دارد که در این زمان بیشترین حرکت و فعالیت از انسان انتظار می‌رود. ضحی، نهایت روشنایی روز است.

 در وضعیت ظهر و عصر، از انسان انتظار استمرار و اتمام عمل تا به نتیجه رسیدن می‌رود. از این رو، نوافل این دو نماز به تعداد هرکدام هشت رکعت و قبل از نماز می‌باشند. گویی نوافل خود نمادی از آن حرکت و استمرار را جلوه‌گر هستند و با تعداد رکعات زیاد(نسبت به بقیه نوافل) و اعداد زوج، تثیبت تا به نتیجه رسیدن را نشان می‌دهند.

طبق روایات در بازه زمانی غروب یعنی اتمام عصر و آماده شدن برای شروع شبانه‌روز بعدی، بهترین زمان و بالاترین مقام برای طلب استغفار است. حال که انسان به نتیجه رسیده، درخواست غفران خداوند را برای اعمال قبلی و شروع یک روز جدید با خطاهای کمتر را ابراز می‌کند.



بسم الله الرحمن الرحیم

دنیا، نظام داد و ستد تحت اراده خداوند است.

هروقت چیزی را از دست دادیم، چیز دیگری برایمان مهیا شده است که به دست آوریم.

اگر در زمان از دست دادن، به جزع و فزع نیافتیم، لیاقت و ظرفیت دریافت آنچه مهیا شده است را هم پیدا میکنیم.

و هروقت چیزی را به دست آوردیم، باور نکنیم همین ظاهر را باید بدست می آوردیم! انقدر زود قانع نباشیم! انقدر ظاهربین! انقدر اطمینان یافتن به دنیا! انقدر

اینها قواعد زندگی در دنیاست.

کی بشود قواعد زندگی در دنیا را بیاموزیم! کی شود این نیاز حقیقی در ما زنده و طالب شود.

بدانیم دنیا شبیه ترین تمثیلش کشتی‌ای است بر دریایی گاهی خروشان، گاهی آرام.

 

ر.ک. سور مبارکه یونس و إسرای عزیز.



بسم الله الرحمن الرحیم

به خودم گفتم:

فکر کن فردا قرار است مرگ عزتمندانه ای داشته باشی.

آنقدر عزتمندانه که اراده مرحوم باعث تکان عالمی شود.

مرگی که هرچند در جوانی است اما قدر چکیده اراده و عمر موثر یک پیر، اثر داشته باشد.

 

اینها را که ذکر کردم، دیدم امروز باید از همه روزهای قبلی ام بهتر باشم!

عالم تر.

عامل تر.

طیب تر.

پرنشاط تر.

باادب تر.

چابک تر.

بامحبت تر.

و البته مجاهدتر.

و کلی "تر"ِ دیگر.

 

خدایا ما را جزو صلحای امت رسولت قرار بده.

اللهم توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین

رب هب لی حکما و الحقنی بالصالحین

 



بسم الله الرحمن الرحیم

اوایل صبح با الف رفتیم حرم امیرالمومنین.

به زور پشت یک ستون جا شدیم. یک جایی بین ضریح و صحن حضرت زهرا(س).

این زیارت، همه چیز در هاله ای از مه و ابر پیش میرفت.

الف خیلی جدی درگیر سوره تهلیل اش بود. ازش پرسیدم آدم باید چه دعایی کند؟ خیلی سریع و مطمئن گفت: یاری امام زمان(عج). جوابش را مزمزه ای کردم، دیدم نمی فهمم.

چند تا عکس از ستونها انداختم، اسمای خداوند گوشه گوشه شان جلوه نمایی میکرد. حرم امیرالمومنین خیلی متفاوت است. یک جور غریبی است. از ظاهر تا باطن.

آقا! همه دوستت داریم و همه توان امر پذیری ات را نداریم! تو را با ما چه کار؟!

حاج خانمی بغل دستم نشسته بود. ماشاالله تند تند داشت کل مفاتیح را دریبل میزد! دید من خیلی بیکارم انگار! گفت دعایی بخوان، ذکری بگو. گفتم ذکر میگویم، زیارت هم خوانده ام. قانع کننده نبود! گفت مفاتیح بدم؟ گفتم بدید. چند تا زیارت و دعای دیگر هم خواندم. کتاب را که میخواستم پس بدهم گفت فلان و بهمان را خواندی؟ گفتم بله. دوست داشت در حال ذکر باشیم. 

بعد از نماز ظهر که کمی خلوتتر شد، کمی خوابیدیم.

حس کردم رویم پتویی، چیزی انداختند. چشمم را باز کردم، یک نفر بالای سرم ایستاده بود. با مهربانی گفت بخواب، بخواب. بعد دیدم خانمی وسط ما ایستاده بود و بسته های دستمال کاغذی پخش میکرد، به همه نمی داد، ایستادم و مرا دید، یکی هم دست به دست کرد به من برساند.

بیدار که شدم نه از پتو خبری بود، نه بسته دستمال.

حیف که دلخوشی خوابها چه کم است. تعبیر کردم منظورشان مغفرت است. گفتم الحمدلله!

 

پارسال حرم امیرالمومنین هیبت و عظمتشان مرا گرفته بود، این دریافتی است که در زیارتهای قبلترم هم داشته ام و خیلیها همین را تجربه کرده اند و میکنند. اما امسال و این بار، خبری از این حرفها نبود. شاید چون خسته تر و شکسته تر از اینها بودم (و حتی هنوز که دارم می نویسم). این خوابها انعکاس این حالات است وقتی دیگر نایی نداری که بخواهی صرف معرفت کنی! صرف فکر کردن یا حتی حرف زدن. چند باری به خودم گفتم آن آقایی که باهاشان حرف میزدی ایشان اند، همین جایند، خب حالا حرف بزن.

ولی هیچ حرفی نبود.

ایشان هم بهم چنین. اگر اشتباه میگویم در خواب و بیداری، آنچه فرمودید و نشنیدم یا شنیدم و یادم نیست را یادم بیاورید.

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

اوایل صبح با الف رفتیم حرم امیرالمومنین.

به زور پشت یک ستون جا شدیم. یک جایی بین ضریح و صحن حضرت زهرا(س).

این زیارت، همه چیز در هاله ای از مه و ابر پیش میرفت.

الف خیلی جدی درگیر سوره تهلیل اش بود. ازش پرسیدم آدم باید چه دعایی کند؟ خیلی سریع و مطمئن گفت: یاری امام زمان(عج). جوابش را مزمزه ای کردم، دیدم نمی فهمم.

چند تا عکس از ستونها انداختم، اسمای خداوند گوشه گوشه شان جلوه نمایی میکرد. حرم امیرالمومنین خیلی متفاوت است. یک جور غریبی است. از ظاهر تا باطن.

آقا! همه دوستت داریم و همه توان امر پذیری ات را نداریم! تو را با ما چه کار؟!

حاج خانمی بغل دستم نشسته بود. ماشاالله تند تند داشت کل مفاتیح را دریبل میزد! دید من خیلی بیکارم انگار! گفت دعایی بخوان، ذکری بگو. گفتم ذکر میگویم، زیارت هم خوانده ام. قانع کننده نبود! گفت مفاتیح بدم؟ گفتم بدید. چند تا زیارت و دعای دیگر هم خواندم. کتاب را که میخواستم پس بدهم گفت فلان و بهمان را خواندی؟ گفتم بله. دوست داشت در حال ذکر باشیم. 

بعد از نماز ظهر که کمی خلوتتر شد، کمی خوابیدیم.

حس کردم رویم پتویی، چیزی انداختند. چشمم را باز کردم، یک نفر بالای سرم ایستاده بود. با مهربانی گفت بخواب، بخواب. بعد دیدم خانمی وسط ما ایستاده بود و بسته های دستمال کاغذی پخش میکرد، به همه نمی داد، ایستادم و مرا دید، یکی هم دست به دست کرد به من برساند.

بیدار که شدم نه از پتو خبری بود، نه بسته دستمال.

حیف که دلخوشی خوابها چه کم است. تعبیر کردم منظورشان مغفرت است. گفتم الحمدلله!

 

پارسال حرم امیرالمومنین هیبت و عظمتشان مرا گرفته بود، این دریافتی است که در زیارتهای قبلترم هم داشته ام و خیلیها همین را تجربه کرده اند و میکنند. اما امسال و این بار، خبری از این حرفها نبود. شاید چون خسته تر و شکسته تر از اینها بودم (و حتی هنوز که دارم می نویسم). این خوابها انعکاس این حالات است وقتی دیگر نایی نداری که بخواهی صرف معرفت کنی! صرف فکر کردن یا حتی حرف زدن. چند باری به خودم گفتم آن آقایی که باهاشان حرف میزدی ایشان اند، همین جایند، خب حالا حرف بزن.

ولی هیچ حرفی نبود.

ایشان هم بهم چنین. اگر اشتباه میگویم در خواب و بیداری، آنچه فرمودید و نشنیدم یا شنیدم و یادم نیست را یادم بیاورید.

 

 


بسم الله الرحمن الرحیم

چی شد که عاشق قرآن شدی؟

 

عاشق؟ نمی‌دانم. فقط می‌دانم فهمیده‌ایم قرآن، معجزه است. این فهم در هر سنی به شکلی خودش را نشان داده است. وقتی نوزاد بودم و برایم می‌خواندند تا خوابم ببرد، حتما فهمیده‌ام این کلمات با دیگر کلمات مادر و پدر و اطرافیان فرق دارد. وقتی کودک بودم و در مدرسه زنگ قرآن داشتیم، فهمیده بودم این کتاب با بقیه کتاب‌هایی که خودمان نوشته‌ایم فرق دارد. وقتی بزرگتر شدم همیشه برایم سوال بود این متن غیر از مسئله عربی بودنش که ظاهرا بلد نیستم و مجبور به استفاده از ترجمه می‌شوم، ولی با هر متن دیگری فرق دارد. چرا فرق دارد؟! اصلا دقیقا فرق آن چیست؟ چرا یک چیزهایی می‌گوید که هیچ جای دیگر نمی‌گویند و چرا چیزهایی که دیگران می‌گویند را نمی‌گوید یا طور دیگری می‌گوید؟!

خب برای جواب به این سوال تصمیم گرفته بودم روزی یک صفحه از قرآن را بخوانم. آن موقع 11 سالم بود.

بعدتر وقتی وارد دانشگاه شدم دنبال کلاس قرآن بودم. نه دنبال مدرسه قرآن! این نکته‌ای است که باید بدانیم. برای قرآن خواندن و به قرآن عمل کردن حتما نیازمند یک جمع هستیم. جمع قرآنی مَثَل و نمادی از غایت اتصال به قرآن است؛ یعنی امت شدن. اما وابسته به یک جمع نیستیم و نباید باشیم.

به‌هرحال در برنامه‌ قرآنی دیگری شرکت کردم. خوب بود ولی خیلی هم جواب‌دهنده نبود!

بعدتر مدرسه قرآن آمدم. اینجا هم خوب است ولی ااما کافی نیست!

می‌خواهم بگویم نه فردی قرآن خواندن و عاشق یک سوره شدن کافی است، نه در جمعی قرار گرفتن و با آنها قرآن خواندن کافی است.

قرآن معجزه است و شفاهی و صوتی بر قلب حضرت رسول(صل الله علیه و آله) نازل و قرائت شده است. لازم است در ارتباط با قرآن، عواطف انسان برانگیخته شود و ایمان فرد به قرآن بسته شود. پس شنیدن قرآن و قرآن را به لحن زیبا با خود و بر خود خواندن ضروری است. شاید آنچه در سوال مطرح شده، اینجا اتفاق افتاد. وقتی زیاد صوت قرآن می‌شنیدم. گوش‌های ما در طول این دوران زندگی چیزهای زیادی شنیده، از مطالب حق و ناحق. این گوش‌ها که شنیده‌هایش تبدیل به باورهایمان شده است باید طیب شوند وگرنه اولین ورودی ارتباط با قرآن، ناپاک و بسته می‌ماند.

حتما عمل به قرآن به رفع باورهای اشتباه در زندگی کمک می‌کند. اما صوت قرآن را شنیدن به رفع چرک و چروک‌های قلبی و عاطفی سریعتر کمک می‌کند. این امر یک برنامه مهم در زندگی شیعیان باید باشد. مثل نماز خواندن، مثل هیئت رفتن، مثل روضه شنیدن، مثل

ان شاءالله.

یا علی مدد

پ.ن. این سوال توسط مدرسه حمد مطرح شده بود که به درخواستشان پاسخ دادیم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مایکل جکسون Emjj7 فاطمه فاطمه است شيشه آسام پارس توليد پارتيشن و نرده شيشه اي Sarah فلزیاب اورجینال09362131009 جنبش ِواژه ی زیستـــ سرآشپز عسل Brian